دفتر دل

حس زنانگی !!!

آری
من زنانگی ام را با تو شناختم
در میان نفس ها
و دست های گرمت
در آن هنگام  که در تو گم نه
با تو می آمیختم                    
دیگر من  تمام  تو بودم
و تنم  بوی تو را می داد
نمی خواستم  بدانم  که خورشید از کدام  سمت  طلوع می کند
زیرا  تو بودی
تو که مرا                                
با حس لحظه های ناب آشنا کردی
به اوج لذت رساندی
وقتی که صدایم میزدی
با نفس هایی که پر بود از من
و حالا دیگر
من زنی نیستم در آستانه فصلی سرد
زنی هستم
در آستانه حسی تازه


حس مادر شدن !!!

تو همه دنیا همیشه یه حس ناب هست که فقط خدا به ما زنها داده حسی که مردها هیچ وقت نمی فهمن چطور و اخر هر چی عشقه و انتظار
میگیم عاشق هستیم درست اما تا این حس نیاد معنی عشق و درک نمی کنی اون وقت که یادت میره هستی لذت بخش و زیباست
وقتی شروع به تغییر می کنی و هر روز با ذوق نگاه میکنی و باهر حرکتش بهت میگه تنها نیستی و داره تو وجودت یه معجزه شکل می گیره و صاحب بزرگترین خوشبختی دنیا می شی چشمات و اشک میگیره و دلت میخواهد فریاد بزنی
حسی که این روزا تجربه میکنیم واقعا زیباست و ناب حسی که تصورشم نمی کردم
امیدوارم این حس قسمت تمام دخترای دنیا بشه
حس عاشقی
حس بودن
حس ممکن بودن
حس جاودانه بودن
حس زندگی
حس مادر شدن


سایه


سایه ام روی دیوار، شبیه خودم نیست ...

شبیه دلی است که به ترانه ای میمیرد ...

و به بوسه ای زنده می شود ...


اسارت !!!


لبـــ ـهآیم رآ به اسارتـــ لب ـهآیت ببر !


کــہ ـمَن چون آزادے مطلق مے شناسمــش !


و چه خوبـــ مزه اے مےدهد


اسارتـــ آغشته به طعمــِ آزادے !!



گاهی بگذار !!!

 


گاهی بگذار
هیچ نگویم
بگذار فقط بنشینم روبرویت
حتی دستهایت را هم نمیخواهم
بگذارشان توی جیبت که
چشمم بهشان نیفتد
لبهایت را هم جمع و جور کن که
هوایشان به سرم نزند
اما کاری به چشمهایت نداشته باش
آنها سهم من اند
تو هم هیچ نگو
بگذار بنشینم و
از سکوتت
تا لبخندت
از نگاهت
تا اخمت
طرحی بزنم
نه با رنگ
با کلام
کلامی که با "ع" شروع میشود
"ع" عین ِ عشق
"ع" عین ِ تو

 

 


مرد من ...

عاشق مردي شده ام...


که بوي مردانگي اش..


غرور زنانه ام را ديوانه ميکند

 


آرامش !!!

آرامش یعنی من...تو ... شب و سکوت ...
آرامش یعنی تو ، آنقدر معصومانه در آغوشم به خواب رَوی
که از افسونِ حضورت تا اوجِ آدمیت به وَجد آیِم...
خود را میانِ نَفَس هایت گُم کنم...
آرامش یعنی تو اینجا کنارم خُفته ای تا ماهِ شبِ تاریکم شَوی...
و دیدنی ست...! فـــــــردا طلوعِ خورشید از شرقی ترین مشرقِ نگاهِ تو...
آرامش یعنی می دانم که..می مانی...



عاشق

عآشِقـ رآ کِـه بَرعَکسـ کـُـنـي

مـي شَود قِشآعـ


دهخُدآ رآ مـيشِـنـآسـي


لُغَتـ نـآمـه آش رآ کِـه بآز کَردم


نِـوشتـِه بود :


قِشآعـ : دردي کِـه آدمـهـآ رآ آز درمآن مآیوسـ مـي کُـنـَـد...

 

 


محبوبم

محبوبم
تو باید باشی‌ !
بگذار بگویند ما دیوانه ایم
بگذار بگوئیم که میگویند ما دیوانه ایم
محبوبم از عشق می‌‌شود سر سام گرفت … سر سا ا ا ا ا ا ام
محبوبم
برای نبودن همیشه وقت هست
محبوبم|نیکی فیروزکوهیمن زندگی‌ را در چشمان تو دیده ام
نگذار به اسم عشق ما را به تختِ مرگ ببندند
بگذار برای یکبار هم که شده
با دل خوش از این دنیا سیر شویم
محبوبم
بگذار شیفته بمانیم
بگذار شیفته بمیریم..


دلـهـ مـ ـَن ...!

ایـ ـن تـ ـب و لـ ـرزهـ ـا

تَمـ ـامـ ـش بَهـ ـانـ ـهـ اسـ ـت...!!

تـ ـا شـ ـایـ ـد لحظهـ ای دستـ ـت را بـ ـر پیشـ ـانیـ ـم بُگـ ـذاری

و حـ ـس کُنَم کـ ـهـ مالـ ـک تمـ ـام دنیـ ـا هستـ ـم..!!


مردِ من !!!

بگو ای مرد من ای از تبار هر چه عاشق
بگو ای در تو جاری خون روشن شقایق

بگو ای سوخته،ای بی رمق،ای کوه خسته
بگو ای با تو داغ عاشقای دل شکسته

بگو با من بگو از درد و داغت
بذار مرحم بذارم روی زخمات

بذار بارون اشک من بشوره
غبار غصه ها رو از سراپات

بذار سر روی شونم گریه سر کن
از اون شب گریه های تلخ هق هق

بذار باور کنم یه تکیه گاهم
برای غربت یه مرد عاشق

رها از خستگی های همیشه باورم کن
بذار تا خالی سینم برات آغوش باشه

برهنه از لباس غصه های دور و دیرین
بذار تا بوسه های من برات تن پوش باشه

تو با شعر اومدی عاشق تر از عشق
چراغی با تو بود از جنس خورشید

کدوم طوفان چراغ رو زد روی سنگ
کتاب شعر رو از دست تو دزدید

بگو ای مرد من ای مرد عاشق
کدوم چله از این کوچه گذر کرد

هنوز باغچه برامون گل نداده
کدوم پاییز زمستون رو خبر کرد


+ نوشته شده در جمعه 10 خرداد 1392برچسب:متن برای مرد , متن , متن برای مرد عاشق , شعر مرد عاشق , شعر های عاشقانه , عکس , عکس های عاشقانه, ساعت 23:6 توسط ساناز ♥ آرش |


حسرت !!!

هزار نفر در حسرتِ من

و
من در حسرتِ تو
و

چقدر
همه تنهاییم


عشق من به تو!!!

عشق من به تو
مانند رود كوهستاني است
پيوسته و پايدار
عشق من به تو
شبيه تابش ابدي خورشيد است
يا مانند دريا كه هرگز نمي آسايد
امواج قوي و نجيبش
كه از آغوش بازش پيوسته مي گذرد
عشق من به تو
مانند درختي است
كه در قلب ريشه كرده است
عشقي بي قيد و شرط
حقيقي و ابدي
و خاموش نشدني ..



مـــــــــــرد

زَمـیــن بـِـه مَـرد بــودَنـَـت نــیــآز دآرِه ،مــَـرد بــآش
مــَـردونــِـه حـَـرفـــ بــِـزَن ...

مــَـردونــِـه بــِـخـَـنــد ....

مــَـردونــِـه  عــِـشـــق بــِـوَرز .

مــَـردونــِـه گــِـریــِه کــُن ،

مــَـردونــِـه  بــِـبــَخــش ...

مـَـرد بـآش ، نـَـه فــَـقــَط بــآجـِـســمـِـت ، بــآنـِـگــآهــِـت ، بــآ اِحــســآســِـت ، بــآ آغــوشــِـت

مــَـردبـــآش وَ هــیــچـــوَقـــت نــآمــَـردی نـَـکــُـن...

مـَـخــصـوصــآ بـَـرآی کـَســی کـِـه بـِـه مـَـردونـِـگـیـت تـِـکـیـِـه کـَـردِه وَ بــآوَرِت کـَـردِه

مــــــــــَــــــــــرد بــــــــــــــآشــــــــ ـ ـ ـ . . .

 

 

 


تو...

آدم بايد يک " تو " داشته باشه ؛
که هر وقت از همه چي خسته و نا اميد بود ،
بهش بگه :
مهم اينه که تو هستي !
بي خيال دنيا ... !

 


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد